نوشته شده توسط : مهدی

رونق عهد شباب است دگر بستان را

می رسد مژده ی گل بلبل خوش الحان را.

ای صبا! گر به جوانان چمن باز رسی

خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را.

 

ماه كنعانی من! مسند مصر آن تو شد 

وقت آن است كه بدرود كنی زندان را.

در سر خویش ندانم كه چه سودا داری

كه به هم بر زده ای گیسوی مشك افشان را.

ای كه بر مه كشی از عنبر سارا چوگان!

مضطرب حال مگردان من سرگردان را.

نشوی واقف یك نكته ز اسرار وجود

نا نه سرگشته شوی دایره ی امكان را.

یار مردان خدا باش! كه در كشتی نوح

هست خاكی كه به آبی نخرد توفان را!

هر كه را خوابگه آخر به دو مشتی خاک است

گو چه حاجت كه به افلاک كشی ایوان را؟

برو از خانه ی گردون به در و نان مطلب

كاین سیه كاسه در آخر بكشد مهمان را.

گر چنین جلوه كند مغبچه ی باده فروش

خاكروب در میخانه كنم مژگان را.

ترسم این قوم كه بر دُردكشان می خندند

در سر كار خرابات كنند ایمان را!

 حافظا، می خور و رندی كن و خوش باش، ولی

دام تزویر مكن چون دگران قرآن را!



:: بازدید از این مطلب : 191
|
امتیاز مطلب : 114
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39
تاریخ انتشار : 14 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

ساقیا برخیز و در ده جام را

خاك بر سر كن غم ایام را!

گر چه بد نامی ست نزد عاقلان،

ما نمی خواهیم ننگ نام را:

ساغر می بر كفم نه! تا ز سر

بركشم این دلق ازرق فام را.

باده در ده! چند از این باد غرور؟

خاك بر سر نفس بد فرجام را!

 

دود آه سینه ی سوزان من

سوخت این افسردگان خام را.

محرم راز دل شیدای خویش

كس نمی بینم ز خاص و عام را.

با دلارامی مرا خاطر خوش است

كز دلم یكباره برد آرام را.

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن

هر كه دید آن سرو سیم اندام را.

صبر كن حافظ به سختی روز و شب

تا بیابی منتهای كام را!



:: بازدید از این مطلب : 252
|
امتیاز مطلب : 149
|
تعداد امتیازدهندگان : 50
|
مجموع امتیاز : 50
تاریخ انتشار : 14 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

صوفی! بیا كه آیینه ی صافی است جام را

تا بنگری صفای می لعل فام را

راز درون پرده ز رندان مست پرس

كاین كشف نیست زاهد عالیمقام را.

 

ای دل! شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش،

پیرانه سر مكن هنری ننگ و نام را!

در عیش نقد كوش، كه چون آبخور نماند

آدم بهشت روضه ی دارالسلام را.

در بزم دُور یك دو قدح دركش و برو! -

یعنی طمع مدار وصال مدام را.

عنقا شكار می نشود، دام باز چین

كاینجا همیشه باد به دست است دام را.

من آن زمان طمع ببریدم ز عافیت

كاین دل نهاد در كف عشقم زمام را.

حافظ مرید جام می است ای صبا، برو

وز بنده بندگی برسان شیخ خام را.



:: بازدید از این مطلب : 241
|
امتیاز مطلب : 162
|
تعداد امتیازدهندگان : 53
|
مجموع امتیاز : 53
تاریخ انتشار : 14 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

صبا! به لطف بگوی آن غزال رعنا را

كه: " سر به كوه و بیابان تو داده ای ما را.

جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب

كه خال مهر و وفا نیست روی زیبا را.

غرور حُسن اجازت مگر نداد - ای گل -

كه پرسشی نكنی عندلیب شیدا را؟

به خلق و لطف توان كرد صید اهل نظر،

به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را.

چو با حبیب نشینی و باده پیمایی

به یاد آر محبان باده پیما را! "

 

ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست

سهی قدان سیه چشم ماه سیما را.

شكر فروش، كه عمرش دراز باد، چرا

تفقدی نكند طوطی شكرخا را؟

 

در آسمان نه عجب گر به گفته ی حافظ

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را!



:: بازدید از این مطلب : 217
|
امتیاز مطلب : 159
|
تعداد امتیازدهندگان : 55
|
مجموع امتیاز : 55
تاریخ انتشار : 14 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

اگر آن ترك شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را.

بده ساقی می باقی، كه در جنت نخواهی یافت

كنار آب ركناباد و گلگشت مُصلی را .

فغان! كاین لولیان شوخ شیرین كار شهر آشوب

چنان بردند صبر دل، كه تركان خوان یغما را!

من از آن حُسن روزافزون كه یوسف داشت، دانستم

كه عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را!

 

ز عشق ناتمام ما، جمال یار مستغنی است -

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را؟

بدم گفتی وخرسندم. عفاک الله! كرم كردی!

جواب تلخ می زیبد لب لعل شكرخا را.

 

نصیحت گوش كن جانا، كه از جان دوست تر دارند

جوانان سعادتمند، پند پیر دانا را:

حدیث مطرب و مِی گوی و راز دهر كمتر جوی

كه كس نگشود و نگشاید به حكمت این معما را.

غزل گفتی و دُر سُفتی، بیا و خوش بخوان حافظ

كه بر نظم تو افشاند فلك عقد ثریا را.



:: بازدید از این مطلب : 189
|
امتیاز مطلب : 149
|
تعداد امتیازدهندگان : 53
|
مجموع امتیاز : 53
تاریخ انتشار : 14 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

ز ملازمان سلطان كه رساند این دعا را

كه: " به شكر پادشاهی ز نظر مران گدا را.

مژه ی سیاهت ار كرد به خون ما اشارت

ز فریب او بیندیش و غلط  مكن، نگارا! "

 

همه شب در این امیدم كه نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایی بنوازد آشنا را.

ز رقیب دیو سیرت به خدای خود پناهم

مگر آن شهاب ثاقب مددی كند سُها را.

 

چه قیامت است جانا، كه به عاشقان نمودی

رخ همچو ماه تابان، دل همچو سنگ خارا؟

دل عالمی بسوزی چو عِذار بر فروزی

تو از این چه سود داری كه نمی كنی مدارا؟

چو طبیب دردمندان لب لعل یار باشد

دل دردمند عاشق ز كه جوید این دوا را؟

خبری ز حال عاشق بر یار باز گویید

برسد مگر ز زلفش اثری مشام ما را.

به خدا كه جرعه ای ده تو به حافظ سحرخیز

كه دعای صبحگاهی اثری كند شما را.



:: بازدید از این مطلب : 212
|
امتیاز مطلب : 149
|
تعداد امتیازدهندگان : 48
|
مجموع امتیاز : 48
تاریخ انتشار : 14 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

دل می رود ز دستم. صاحبدلان خدا را!

دردا! که راز پنهان خواهد شد آشکارا.

 

كشتی نشستگانیم. ای باد شرطه برخیز‍!

باشد كه باز بینیم دیدار آشنا را.

در حلقه ی گل و مُل خوش خواند دوش بلبل:

هات الصبوح هبوا، یا ایهاالسكاری!

آن تلخ وش كه زاهد ام الخبائث اش خواند

اشهی لنا و احلی من قبلة العذاری!

هنگام تنگدستی در عیش كوش ومستی

كاین كیمیای هستی قارون كند گدا را.

 

آیینه ی سكندر جام می است، بنگر

تا بر تو عرضه دارد احوال ملك دارا.

 

سركش مشو كه چون شمع ازغیرتت بسوزد

دلبر، كه در كف او موم است سنگ خارا.

 

ای صاحب كرامت! شكرانه ی سلامت

روزی تفقدی كن درویش بینوا را.

ده روز مِهر گردون افسانه است و افسون

نیكی به جای یاران فرصت شمار، یارا!

 

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:

با دوستان مروت، با دشمنان مدارا.

 

گر مطرب حریفان این پارسی بخواند

در رقص و حالت آرد صوفی پارسا را.

تركان پارسی گو بخشند گان عمرند. -

ساقی، بشارتی ده پیران با صفا را!

در كوی نیكنامی ما را گذر ندادند

گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!

حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود

ای شیخ پاكدامن معذور دار ما را!



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 197
|
امتیاز مطلب : 165
|
تعداد امتیازدهندگان : 54
|
مجموع امتیاز : 54
تاریخ انتشار : 14 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

صلاح كار كجا و من خراب كجا؟ -

ببین تفاوت ره، از كجاست تا به كجا!

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را؟ -

سماع وعظ كجا نغمه ی رباب كجا!

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد؟ -

چراغ مُرده كجا، شمع آفتاب كجا!

دلم ز صومعه بگرفت و خلوت ناموس،

كجاست دیر مغان و شراب ناب كجا؟

بشد - كه یاد خوشش باد روزگار وصال!

خود آن كرشمه كجا رفت و آن عتاب كجا؟

 

مبین به سیب زنخدان، كه چاه در راه است -

كجا همی روی ای دل بدین شتاب، كجا؟

 

چو كحل بینش ما خاك آستان شماست

كجا رویم بفرما ازین جناب، كجا؟

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دل

قرار چیست؟ صبوری كدام؟ خواب كجا؟



:: بازدید از این مطلب : 185
|
امتیاز مطلب : 146
|
تعداد امتیازدهندگان : 50
|
مجموع امتیاز : 50
تاریخ انتشار : 14 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

۱- به عنوان نمونه « کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول » ( اثر ای. ب. پتروشفسکی/ ترجمه ی کریم کشاورز. در دو جلد ). این کتاب گران بها اثر تحقیقی بسیار جامعی است و مرجع قابل اطمینانی که، چون با دیدی واقع بینانه تمامی منابع تاریخی و اجتماعی و ادبی شرق و ماحصل تحقیقات و مطالعات دانشمندان صاحب صلاحیت جهان را مورد استفاده و بررسی قرار داده به تنهایی می تواند نیاز شخص را برای آگاهی از زمینه ی اجتماعی این دوره برآورد و او را از بررسی متون و منابع بسیاری که برای پی بردن به علل و اسباب فقر اقتصادی دوره ی بعد مورد احتیاج او است بی نیاز کند.

۲- این نسخه ها عبارت است از:

نسخه ی معروف به قزوینی و دکتر غنی، که در جدول به حرف ق نموده شده و ترتیب ابیات آن را مأخذ مقایسه قرار داده ایم.

نسخه ی مورد استفاده ی سودی بسنوی که شرح خود را بر اساس آن نوشته است. - با حرف س.

نسخه ی مصحح ابوالقاسم انجوی - با حرف الف.

نسخه ی دکتر سلیم نیساری - با حرف ن.

نسخه ی مسعود فرزاد - با حرف ف.

نسخه ی دکتر نائینی و دکتر نذیر احمد - با حرف د.

برای آسانی مقایسه، مصراع نخست هر بیت را نیز با شماره و ترتیبی که در نسخه ی قزوینی است در ابتدای جدول آورده ایم. - ابیات دارای نشانه ی * در متن ما نیامده است.



:: بازدید از این مطلب : 396
|
امتیاز مطلب : 142
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : 7 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

پیش از آن که این یادداشت سردستی را به آخر برم لازم است در باب این متن هم چند کلمه بگویم:

این نسخه، بر اساس نکاتی که عنوان شد، در چند مرحله فراهم آمده است: بدین ترتیب که نخست رونوشتی از غزل های حافظ تهیه شده و آن گاه هر غزل کلمه به کلمه با هر نسخه ی خطی و چاپی که در دسترس بوده یا جایی سراغ کرده ام مورد مقایسه قرار گرفته و اختلافات و تغییراتی که به نظر رسیده در جای خود یادداشت شده است بی این که هیچ یک از این نسخ - خطی یا چاپی و قدیم یا جدید - از بابتی بر دیگر نسخه ها رجحان نهاده شده باشد.



:: بازدید از این مطلب : 188
|
امتیاز مطلب : 160
|
تعداد امتیازدهندگان : 54
|
مجموع امتیاز : 54
تاریخ انتشار : 7 / 1 / 1389 | نظرات ()