دل می رود ز دستم. صاحبدلان خدا را!
دردا! که راز پنهان خواهد شد آشکارا.
كشتی نشستگانیم. ای باد شرطه برخیز!
باشد كه باز بینیم دیدار آشنا را.
□
در حلقه ی گل و مُل خوش خواند دوش بلبل:
هات الصبوح هبوا، یا ایهاالسكاری!
آن تلخ وش كه زاهد ام الخبائث اش خواند
اشهی لنا و احلی من قبلة العذاری!
هنگام تنگدستی در عیش كوش ومستی
كاین كیمیای هستی قارون كند گدا را.
آیینه ی سكندر جام می است، بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملك دارا.
سركش مشو كه چون شمع ازغیرتت بسوزد
دلبر، كه در كف او موم است سنگ خارا.
ای صاحب كرامت! شكرانه ی سلامت
روزی تفقدی كن درویش بینوا را.
ده روز مِهر گردون افسانه است و افسون
نیكی به جای یاران فرصت شمار، یارا!
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا.
□
گر مطرب حریفان این پارسی بخواند
در رقص و حالت آرد صوفی پارسا را.
تركان پارسی گو بخشند گان عمرند. -
ساقی، بشارتی ده پیران با صفا را!
□
در كوی نیكنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!
حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود
ای شیخ پاكدامن معذور دار ما را!
:: موضوعات مرتبط:
,
,
:: بازدید از این مطلب : 212
|
امتیاز مطلب : 165
|
تعداد امتیازدهندگان : 54
|
مجموع امتیاز : 54